جزیره دانش

شیمی- زیست- فیزیک- جغرافی- دین و زندگی-ادبیات...

جزیره دانش

شیمی- زیست- فیزیک- جغرافی- دین و زندگی-ادبیات...

تست هوش

باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد
 
1-   بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
 ۲_ اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد وبگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3_  من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4_عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5_مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6_اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7_فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9_حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10-   اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟
 
 
ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش
7تا و بیشتر دانش اموز دبستان
6 تا دانش اموز دبیرستان
5 تا دانشجو
2-3 استاد دانشگاه
1 مدیران ارشد
 
خوب فکر میکنین سوالا خیلی آسون بوده و همرو جواب دادین
باید عرض کنم که اینجوریام که فکر میکردین نیس
با هم جواب سوالارو میبینیم
 
 
پاسخ تست ها
 

1- تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند!!!

2- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1 و 30 و بعدی را در ساعت 2 می خورید) !
3- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است!!!
4- حاصل 70 است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)!
5- او 9 گوسفند خواهد داشت!
6- کبریت!!!
7- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب شمال باشد !
8- همان2 سیب!
9- هیچ( حضرت نوح بود نه حضرت موسی)!!!
10- خوب خودتونید دیگه( نام خودتان)!
 
خوب دبستانی بودین با مدیر ارشد؟؟

ساکت بودن چه فایده‌هایی دارد

بعضی‌ها خیلی حرف می‌زنند. مهم نیست درباره‌ی چی؛ آنها درباره‌ی همه ‌چیز حرف می‌زنند. تمام خاطره‌هایی که مردم از آنها دارند، برمی‌گردد به یکی از وقتهایی که مشغول حرف زدن بوده‌اند. تصویر ذهنی مردم از این‌جور آدم‌ها، تصویر صامتی نیست؛ همیشه، بلااستثنا، آنها را در حال حرف زدن و اظهارنظر و از اینجا و آنجا و هر جا گفتن، به یاد می‌آورند.
البته کسانی هم هستند که کم حرف می‌زنند. شاید بهترش این باشد که به جای «کم» بنویسیم «به ندرت». از آن دسته‌آدم‌ها هستند که در موردشان می‌گویند «از سنگ صدا درمی‌آید، از ایشان نه»! تصویر ذهنی مردم از این‌جور آدم‌ها، در حقیقت تصویر نیست؛ بهتر است بگوییم یک عکس است. عکس کسی که همیشه ساکت و صامت یک گوشه نشسته و دارد به شما نگاه می‌کند.
بینابین آنها که خیلی حرف می‌زنند و آنها که به ندرت حرف می‌زنند، آدم‌هایی هستند که «به‌اندازه» حرف می‌زنند: جایی که باید حرف بزنند، می‌زنند و جایی هم که نباید، نمی‌زنند.
5روز درباره‌ی کاری که این آدم‌ها می‌کنند، حرف خواهد زد و «سکوت»شان را توصیه می‌کند.

ــ سکوت سرشار از فایده‌هاست!

سکوت علاوه بر آنکه ــ به قول شاعری ــ سرشار از ناگفته‌هاست، سرشار از فایده‌ها هم هست. لیستی که توی این پنجره می‌بینید، یک بسته‌ی پیشنهادی درجه یک برای پرحرف‌هاست! پرحرف‌ها قطعاً از بخش زیادی از فایده‌های زیر بی‌بهره‌اند. این سکوت را به دست آورید و از فایده‌هایی که در لیست زیر آمده، بهره‌مند شوید!
1. ساکت باشید تا معلوم شود آدم باهوشی هستید. آدم باهوش چرا هر چه به دهانش آمد، بگوید؟ آدم باهوش اصلاً چرا هر جایی و هر وقتی، دهان باز کند برای چیزی گفتن؟ چرا قبل از هر بار گفتن، فکر نکند؟ حرفش را سبک سنگین نکند؟ چه بسیار حرفهایی که گوینده‌ی هوشمند بعد از آنکه درباره‌اش فکر کرده، دیده که چقدر خوب شده نگفته.
2. ساکت باشید تا معلوم شود آدم باظرفیتی هستید. سکوت، نشانه‌ی حوصله و صبر و جنبه‌ی آدم‌هاست. این‌جور آدم‌ها، آدم‌هایی‌ هستند که بموقع و بجا حرفشان را شروع می‌کنند، به‌اندازه کشش می‌دهند و دقیقاً همان جایی تمامش می‌کنند که باید بکنند. آدم‌های صبور، هر حرفی از دهانشان بیرون نمی‌آید. آنها زود عصبانی نمی‌شوند؛ آنها زود شاکی نمی‌شوند؛ آنها زود خوشحال و سردماغ نمی‌شوند؛ آنها زود ناامید و غمگین نمی‌شوند.
3. ساکت باشید تا آدم باوقاری باشید. سکوت، هیبت می‌آورد. مقایسه کنید آدمی را که هر وقت از او چیزی پرسیدند یا لازم بود، حرف می‌زند؛ با آدمی که وقت و بی‌وقت مشغول نطق است و درباره‌ی هر چیزی ــ اطلاعات داشتن یا نداشتنش مهم نیست ــ اظهارنظر می‌کند. شما خودتان کدام یک را جدی‌تر می‌گیرید و تره‌ی بیشتری برایش خرد می‌کنید؟ گاهی حتی در برابر آدم‌های نوع اول (از بس هیبت و وقار دارند)، آدم خودش هم حواسش را بیشتر به حرف زدنش جمع می‌کند و با نوعی رودربایستی، مواظب است هر حرفی از دهنش بیرون نپرد.
4. ساکت باشید تا کمتر توی مخمصه بیفتید. مگر واجب است درباره‌ی هر چیزی دهانتان را باز کنید و ترهّات نثار کنید، تا ناغافل چیزی از دهنتان بیرون بپرد که جمع کردنش به این آسانی‌ها نیست و تا مدتها مجبورتان می‌کند به بهانه پشت بهانه آوردن و توجیه‌سازی؟! گاهی وقتها آدم‌ها چیزهایی می‌گویند که مثل چاه، ته‌اش گیر می‌کنند و کلی باید زور بزنند تا بتوانند ازش درآیند. (تازه اگر واقعاً بتوانند دربیایند!)
5. ساکت باشید تا عقلتان درست کار کند. سکوت، تمرکزآور است. شما خودتان در جای شلوغ بهتر فکر می‌کنید یا در جایی خلوت و بی‌سروصدا؟ هر چه بیشتر حرف بزنید، مختان درگیرتر است و فرصت کمتری برای تمرکز روی چیزهای بیشتر و مهم‌تر دارد.
6. ساکت باشید تا حیایتان زیاد شود. کسی که زیاد حرف می‌زند، درصد اشتباهاتش نسبت به کم‌حرفها زیادتر است. کسی هم که پشت سر هم اشتباه کند، کم‌کم به اشتباه کردن عادت می‌کند. او دیگر خجالت نمی‌کشد اگر جایی هم کار زشت یا ناسزایی کرد. چنین آدمی آهسته‌آهسته حیا را گم می‌کند؛ و یکباره می‌بینید از اینکه چشم در چشم شما بیاندازد و دروغ بگوید یا نسبت ناروایی به‌تان بزند، باکش نیست.
7. ساکت باشید تا عیب و هنرتان نهفته باشد. تا دهان باز کنید و چندکلمه‌ای بفرمایید، معلوم می‌شود چه جور آدمی هستید و چه شخصیتی دارید. پس، آبروداری کنید حتی اگر لیسانس دارید!
8. ساکت باشید تا زیر تیغ سرزنش دیگران نروید. چه بسیار حرفها که بعضی‌ها زده‌اند و هنوز که هنوز است دارند سرزنشش را می‌شنوند. مردم مقصر نیستند که شما را از روی چه و چگونه گفتن حرفتان می‌شناسند؛ شما مقصرید که پاک کرده و پاک نکرده، لااقل نمی‌گذارید حرفهاتان قدری توی دیگِ مغزتان دم بکشد!
9. ساکت باشید تا زود از کوره درنروید. آدمیزاد وقتی خشمگین می‌شود، زمین و زمان و عرش و فرش و آدم و عالم را مورد عنایاتِ کلامی خود قرار می‌دهد! و اتفاقاً حواسش نیست که هر چه بیشتر به فرمایشاتش ادامه بدهد، خشمگین‌تر و ناآرام‌تر می‌شود. سکوت، دوای خشم آدمیزاد است. کافی است وقتهایی که آمپر می‌چسباند، ساکت یک گوشه بنشیند و سکوت را تاب بیاورد. البته معلوم است که سخت است؛ آدم خون خونش را می‌خورد و همه‌اش دلش می‌خواهد یک چیزی بگوید؛ اما شک نکنید دقایق اول که بگذرد، آرامش ازدست‌رفته‌اش را بازخواهد یافت و با آن، علتِ عصبانیتش را چاره خواهد کرد. اگر خاطراتِ عصبانیت‌های ایام ماضی‌تان را به یاد آورید، خودتان دستگیرتان می‌شود حرفهایی که از سر عصبانیت فرمودید، فتیله‌ی قضیه را بیشتر بالا کشیده و گاه شعله‌اش را به خیلی جاها کشانده که نباید می‌کشانده!
10. ساکت باشید تا بدخواهان کمتری داشته باشید. آدم ساکت، آدم محبوبی است. دوروبری‌های او خوب می‌دانند که او حرف نامربوط و ناحساب نمی‌زند. چزّاندن و نیش و کنایه زدن و دروغ و دغل سر هم کردن و پشت این و آن صفحه گذاشتن، از او بعید است. خب، شما بگویید، چرا دوستش نداشته باشند؟
11. ساکت باشید تا به‌تان نگویند فضول مردم! هر وقت دیدید افتاده‌اید توی دور حرف زدن و ــ عین رادیو ترانزیستوری‌ای که موجش به هم خورده و دارد همین‌جور برای خودش خش‌خش می‌کند ــ درباره‌ی این و آن اظهارنظر می‌کنید و به خویش و بیگانه رهنمود می‌دهید، یک‌آن از خودتان بپرسید اینها که دارید می‌گویید، اصلاً به شما مربوط است؟ واقعاً مربوط است؟
12. ساکت باشید تا راه به شیطان ندهید. اگر تا حالا لیست نکرده‌اید، حالا هم نمی‌خواهد لیست کنید؛ فقط همین‌طور سرانگشتی حساب کنید این زبان چندمثقالی پرزدار لیز، روزانه چند من گناه می‌تواند پای صاحب پرحرفش بنویسد. اگر از پس شیطان برنمی‌آیید، از پس زبان چندسانتی خودتان که برمی‌آیید! شما نگذارید این یکی این‌قدر جم بخورد، آن یکی خودش راهش را سدشده می‌بیند و آن‌قدر جولان نمی‌دهد.
13. ساکت باشید تا آدم نیکوکاری باشید. فرشته‌ی نشسته بر شانه‌ی چپتان چه بنویسد وقتی شما اصولاً آدم ساکت و مراقبی در حرف زدنتان هستید؟ از لحظه‌ای که او شروع به نوشتن کند، یعنی شما دارید کاری را می‌کنید که نباید، و آدم گناهکاری هستید؛ اما در غیر آن وقتها، لابد شما آدم نیکوکاری هستید که او دست به قلم نیست. چه بهتر ــ و به نفع خودتان! ــ که از آن لحظه‌های نوشتن کم کنید و به این وقتهای ننوشتن اضافه کنید. حرف نزنید، نیکوکارید! شروع به حرف زدن کنید، دیگر معلوم نیست؛ شاید باشید، شاید نه. دقیقاً به علت همین معلوم نبودن و ریسکی که در آن هست، گفته‌اند به اندازه و کم حرف بزنید.
14. ساکت باشید تا خیلی زودتر از بقیه با عبادت اخت شوید. عبادت، آرامش خاطر و حواس جمع می‌خواهد. شما که تا بعد از تکبیرة‌الاحرام امام جماعتتان هم دارید با بغل‌دستی‌تان اختلاط می‌کنید، چطوری می‌توانید یک‌دفعه الله‌اکبر بگویید و در سکوتی که امام جماعت دارد حمد و سوره‌اش را می‌خواند، به هزار جا فکر نکنید؟! نشنیده‌اید که بعضی‌ها می‌گویند سر نماز خیلی چیزها یادشان می‌آید! سکوت نه فقط در نماز که در هر عبادتی، توجه قلب می‌آورد. این توجه قلب، در پهنای باند شما هنگام کانکت با خدایی که دارید برایش عبادت می‌کنید، خیلی مؤثر است!
15. ساکت باشید تا آدم باایمانی باشید. دل همیشه از زبان رنگ می‌گیرد. زبان شما اگر با دروغ و دغل اخت باشد، شک نکنید که دلتان هم با دروغ و دغل اخت می‌شود و کم‌کم از راستی و درستی زده می‌شود. این وسط تکلیف ایمان هم که مشخص است: دل هر جور باشد، ایمان هم همان‌جور است.
16. ساکت باشید تا آسایش داشته باشید. یکبار دیگر تمام این پانزده مورد بالا را مرور کنید. با اندکی قاضی کردن کلاهتان آیا به این نتیجه نمی‌رسید که حتی اگر ما این مورد شانزدهم را هم نمی‌نوشتیم، همان پانزده مورد بالا کافی بود برای فهمیدن اینکه اگر ساکت باشید، در این دنیا و آن دنیا آسایش دارید و خیالتان راحت است؟

خدا از زبان ملا صدرا...

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان، اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود، و به قدر ایمان تو کارگشا می شود، و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود، و به قدر دل امیدواران گرم می شود...... پدر می شودیتیمان را و مادر. برادر می شود محتاجان برادری را. همسر می شود بی همسر ماندگان را. طفل می شود عقیمان را. امید می شود ناامیدان را. راه می شود راه گم گشتگان را. نور می شود در تاریکی ماندگان را. شمشیر می شود رزمندگان را. عصا می شود پیران را. عشق می شود ..محتاجان به عشق را..

خداوند همه چیز می شود همه کس را. به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب قلب هایتان را از هر احساس ناروا. و مغزهایتان را از هر اندیشۀ خلاف و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار... و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها! چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سر سفرۀ شما، با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند و بربند تاب، با کودکانتان تاب می خورد، و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند....مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود، که به شیطان پناه می برید؟ که در عشق یافت نمی شود که به نفرت پناه می-برید؟ که در سلامت یافت می شود که به خلاف پناه می برید؟ قلب هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید. زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می پرد و دور...بی اعتنا به حقیران در روح. کینه چون لاشخور و کر کس است. کوتاه می پرد و سنگین...و جز مردار به هیچ چیز دیگر نمی اندیشد.

<><><>

بازگشت به پاکدامنی

در آیین مقدس اسلام، برنامة تربیت بر اساس احیای تمامی تمایلات فطری و هدایت همة خواهشهای طبیعی بشر استوار است و شناخت این تمنیات فطری و ارضای صحیح و معتدل هر یک از آنها اساسی ترین پایة تربیت انسان می باشد. چنین تربیتی هماهنگ با نظام حکیمانة خلقت و بر وفق قانون آفرینش است، انسان را به شایستگی می سازد و موجبات خوشبختی و سعادت ابدی او را فراهم می کند.
گرایش به زیبایی از قبیل: زیبا پوشیدن، زیبا سخن گفتن، خود را آراستن، معطر کردن و تمایلات جنسی، همه و همه اموری است که از فطرت انسان بر می خیزد.
آنچه مهم است، نگهداشتن حریم و خارج نشدن از حد اعتدال در این موارد می باشد؛ نه سرکوب کردن خواهشها و تمایلات فطری و درونی و نه تندروی و افراط در آنها، اساساً معنای عفت همین است. یعنی شخصی عفیف و پاکدامن است که بتواند شهوات و غرایز خود را تحت کنترل در آورد، به طوری که از حد اعتدال خارج نگردد.
پافشاری بر منزلت عفاف در دین اسلام تا جایی است که امام المتقین، امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابیطالب(علیه السلام)، مقام و جایگاه عفیف را با مقام شهید در راه خدا مقایسه می کند. «ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف لکاد العفیف ان یکون ملکاً من الملئکة. پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست».
همزمان با گام نهادن بشر به سکوی آسمان و حکمفرمایی فن آوری بر مغز و ارادة بشر، فرشتة عفت و اخلاق نیز از بسیاری جوامع رخت بربست. زن که مظهر عفاف، حیا و عشق ورزی به قداست و پاکی مام بشریت محسوب می شد و تداعی صفات فرشتگان در روی زمین و کانون گرم خانواده می نمود؛ به عنوان ابزاری بی مقدار در کوی و برزن چون کالایی در دست طماعان و گردانندگان بازار هوی و هوس در آمد و در معرض هجوم همه جانبة جریانهای سوء سیاسی و تبلیغاتی و سراشیبی سقوط قرار گرفت و کرامت ذاتی اش زیر غباری از غفلت و فراموشی مدفون شد.
از آن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت و همه به دور آتش شهوت رقصیدند و نظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای اداره و بقای خانواده وضع شده بود و نیز روحانی ترین روابط انسانی میان زن و مرد، یکباره فرو ریخت و از ارزش و اعتبار زن، در نظر مردانی که برای وصول به کعبة وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه از بدی، گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی و تجاوز به زن و مقام شامخ او بود، در حق او روا داشتند.
شکی نیست که حفظ سلطة اقتصادی، سیاسی و نظامی کشورهای سرمایه داری استعمارگری بر سایر کشورها و مناطق عقب نگاه داشته شدة استعمار زده، بدون سلطة‌ فرهنگی و تنیده بر افکار و عقاید و فرهنگ مردم این مناطق، ممکن نبوده و نخواهد بود؛ که استعمار برای رسیدن به این هدف شوم از کتب درسی مدارس گرفته تا مقالات علمی، برنامه های سینمایی،‌ رادیویی، تلویزیونی، ویدئویی، ماهواره و غیره به صورت گوناگون بهره برداری می کند و همواره در صدد است که مردم،‌بویژه روشنفکران جوان، بخصوص امت اسلامی را از تاریخ جامعة‌ خود جدا سازد و طرز تفکر استعماری را رواج دهدو هرچه افزونتر، از خود بیگانگی و بیگانه پرستی را توسعه بخشد.